- پیام دادن
- پیغام فرستادنپیغام کردن پیام فرستادن، تبلیغ رسالت کردن ادا رسالت نمودن پیغام گزاردن: بر قیصر آمد پیامش داد بپیچید بیمایه قیصر ز داد. (شا. بخ 2335: 8)
معنی پیام دادن - جستجوی لغت در جدول جو
- پیام دادن ((پَ دَ))
- پیغام فرستادن، تبلیغ رسالت کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مطلب و خبری را بوسیله کسی بدیگری ابلاغ کردن: با آن قوم تاختند سوی احمد و ساقه و مقدمان که بر لب رود بودند و پیغام داد که حال چنین است. یا پیغام دادن بکسی. مطلب و خبر را بوسیله شخصی بدو ابلاغ کردن
تسکین دادن تسلی دادن، ایجاد آرامش بوجود آوردن امنیت، اطمینان دادن مطمئن ساختن، مسکن دادن منزل دادن
ساغر شراب دادن جام شراب بدیگری پیمودن
باده دادن جام دادن می نوشاندن
در پناه کسی در آمدن
حق تقدم دادن
پیام فرستادن پیغام دادن: چرا چو سوی تو نامه و پیام نفرستد ترا بهرکس نامه وپیام بایدکرد. (ناصرخسرو)
حامل پیام بودن
رساندن پیغام (کتبی یا شفاهی) ادا رسالت کردن پیام رساندن
حق تقدم دادن، فرصت دادن به کسی برای پیش رفتن و جلو افتادن
غذا دادن اطعام
فرو گذاشتن لگام و افسر را، رفتن به سویی توجه کردن: همه ملک ایران مرا شد تمام به هندوستان داد خواهم لگام. (نظامی آنند لغ)
مرتب و منظم کردن، سامان دادن، آراستن
کسی را در پناه خود گرفتن و از او حمایت کردن، پشتیبانی کردن، امان دادن، زنهار دادن
Harbor, Shelter
укрывать
закончить
приветствовать
beherbergen
beenden
begrüßen
прихистити , укривати
завершити
zakończyć
schronić
abrigar